رژیم غذایی برای کودکان ممنوع؛ بهترین راه برای درمان چاقی کودکان تیمارگاه حیات‌وحش استان خراسان‌رضوی راه‌اندازی می‌شود استخوان کودکان را چگونه تقویت کنیم؟ مصرف بیسکوییت و کلوچه چه تاثیری بر سلامتی کودکان دارد؟ خشم بهاری را کنترل کنید برای حفظ سلامتی روزانه چند عدد تخم مرغ بخوریم؟ زردچوبه چه تاثیری در افزایش طول عمر و جوانی دارد؟ ۴ عارضه مصرف خودسرانه ویتامین دی را بشناسید بیشتر شکایات مردمی از پزشکان در حوزه زیبایی است | عمده اقدامات غیرمجاز در آرایشگاه‌ها و مراکز زیرزمینی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (٨ اردیبهشت ماه١۴٠٣) | وزش باد و بارش باران در برخی از مناطق استان واژگونی پراید در جاده نیشابور -سبزوار، ۵ مصدوم برجای گذاشت آیا انجام اقدامات زیبایی در دوران بارداری ممنوع است؟ روند کاهشی داوطلبان پسر برای ورود به دانشگاه | کاهش حدود ۳ درصدی داوطلبان پسر در خراسان‌رضوی طی یک سال زمان و مبلغ پرداخت مستمری مددجویان بهزیستی اعلام شد دستگیری چند سارق با ده‌ها فقره دزدی در مشهد بهترین دمنوشی که از اضافه‌وزن جلوگیری می‌کند مبنای افزایش حقوق بازنشستگان باید اجرای صحیح ماده ۹۶ قانون تامین‌اجتماعی باشد افزایش ۷ درصدی اهدای خون در خراسان رضوی (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) مدیرعامل صندوق بازنشستگی کشوری وضعیت متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان را شرح می‌دهد
سرخط خبرها

کویر ابری نسرین

  • کد خبر: ۱۵۰۹۰۷
  • ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۵
کویر ابری نسرین
نسرین داشت یکی یکی دردهایش را از سینه اش بیرون می‌کشید و من گوش می‌دادم. قصه زندگی او روشن بود.

گاهی امید، همان چند لکه ابری است که روی کویر پهناور تفت خورده پیدایش می‌شود. حتی اگر نبارد، دست و پای ناامیدی را جمع می‌کند تا مبادا رگ و ریشه تک درخت کویر را بخشکاند.

گل‌های صورتی رنگ آستین‌های نسرین به من می‌گفت در زندگی پردرد او هنوز رگه‎هایی از امید هست؛ گرچه خودش این اعتقاد را ندارد.

ما تکیه زده بودیم به نیمکت باغ ملی و داشتیم حرف می‌زدیم. یعنی نسرین داشت یکی یکی دردهایش را از سینه اش بیرون می‌کشید و من گوش می‌دادم. قصه زندگی او روشن بود. همسرش همین دو سال پیش سکته کرد و تمام شد.

نسرین می‌گوید تمام شدن حسین، نقطه پایان زندگی او هم بوده. حالا نسرین مانده و سه بچه قد و نیم قد که مادرشان را بابا هم می‌بینند. وقتی داشت توی باغ ملی از روزگار سخت و سرد بی سرپناه بودنش می‌گفت، دستش را بالا و پایین می‌کرد. مانتو مشکی بلند و نسبتا براقی پوشیده بود که روی آستین هایش شکوفه‌های ظریف صورتی رنگی گلدوزی شده بود، شکوفه‌هایی که من می‌توانستم عطر ملایم و گرمشان را حس کنم. آن شکوفه‌ها در زمینه براق مشکی، خودنمایی می‌کرد و وسط زمستان، بهار را تداعی می‌کرد.

نسرین گفت برای بیوه شدنش هنوز خیلی زود بود و بعد بغض کرد. حسین برای او، خانه‌ای کوچک به جا گذاشته و آب باریکه‌ای که اداره بیمه آخر هر ماه به حسابش می‌ریزد. همه این‌ها شکر خدا دارد، اما نسرین بی کس و کارتر از این شده که این نعمت‌ها را ببیند. او تنهایی عذاب آورش را‌ می‌بیند و مادرشوهری را که پیر و فرسوده و زمین گیر شده و وبال گردن عروسش. نسرین دربه در دنبال کاری است که بتواند برایش درآمد اضافه‌ای داشته باشد. از آن طرف، پسرش توی خانه بند نمی‌شود، دنبال رفیق بازی است و بعضی مواقع تا نیمه شب برنمی گردد.
گفت: خیلی کم آورده ام. بابا که بالا سر بچه نباشد، سخت می‌شود.

آستینش را با آن شکوفه‌های صورتی بالا آورد و اشکش را پاک کرد. دست گذاشتم روی بازویش و دلداری اش دادم. آن گل‌ها زیر انگشتان دست من پنهان مانده بود، اما عطرشان را توی شامه ام حس می‌کردم؛ بویی سرخوش.

گفت: دیروز رفتم همان چهار تکه طلایم را بفروشم که این پسر، گوشی سامسونگ بخرد. ازبس بهانه می‌گیرد که به او توجه نمی‌کنم. گاهی دلم می‌خواهد خودم را از یک بلندی پرت کنم و خلاص شوم.

بعد دوباره دستش را بالا آورد و اشکش را پاک کرد و آن شکوفه‌ها به تکان افتاد. از روی نیمکت به پشت سرمان اشاره کرد و گفت: همین مغازه‌های پشت، طلا‌ها را فروختم. پول را ریختم به کارتش.
بعد گفت: سرراه رفتم جنت، از غصه دلم این مانتو را خریدم. قشنگه؟

لبخند زد و حس کردم چشمانش برقی می‌زند. گفتم: شکوفه هایش محشرن.

خنده اش عمیق‌تر شد و گفت: تا دیدمش گفتم باید بخرم. حیفم می‌آید تنم کنم. نگهش می‌دارم برای عروسی خواهرزاده ام.

گفتم: همیشه به شادی.

وقت خداحافظی که سوار اتوبوس می‌شد، روی پله برایم دست تکان داد و همه آن شکوفه‌ها پخش شد توی خیابان. من نگرانش نبودم. ابر‌هایی روی کویر زندگی اش در حرکت بودند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->